ابوسلیمان شرفالدین داوود بن عمر اسکندریاسْکنْدَری، ابوسلیمان شرفالدین داوود بن عمر بن ابراهیم، فقیه مالکی و عارف شاذلی سدههای ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م بود. ۱ - معرفی اسکندریاو به ابن باخلا (یا ابن ماخلا)، و در میان پیروان طریقه شاذلیه به داوود باخلی نیز مشهور بوده است. [۱]
عمر ابن ملقن، طبقات الاولیاء، ج۱، ص۵۱۷، بهکوشش نورالدین شریبه، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۲۹، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۳]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۸، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
[۴]
ابوالوفا غنیمی، ابن عطاءالله السکندری و تصوفه، ج۱، ص۲۷- ۲۸، قاهره، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
[۵]
احمد ابن مبارک، الابریز، ج۱، ص۳۵۸، بهکوشش محمد عدنان شماع، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۶]
احمد ابن عجیبه، ایقاظ الهمم فی شرح الحکم، ج۱، ص۶، قاهره، ۱۹۸۵م.
تاریخ تولد و زادگاه او دانسته نیست، اما از آنجا که مرید ابن عطاءالله (د ۷۰۹ق) بوده، و نیز به گفته ابن حجر عسقلانی ، [۷]
احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۲، ص۲۲۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
محضر ابوالعباس مرسی (د ۶۸۶ق) را دریافته، میتوان حدس زد که ولادت او در اواسط سده ۷ق بوده است. بهگفته شعرانی [۸]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۲۹، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
او نخست بهعنوان شحنه در دستگاه والی اسکندریه خدمت میکرد و از نفوذ و اعتباری ویژه برخوردار بود، تا آنجا که مجازات یا تبرئه برخی از متهمان با اشاره او انجام میگرفت. [۹]
یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ج۲، ص۸، قاهره، ۱۳۲۹ق.
[۱۰]
محمود منوفی، جمهرة الاولیاء، ج۲، ص۲۴۵، قاهره، ۱۳۸۷ق.
از مقدمات تحصیلات و چگونگی گرایش او به تصوف چیزی دانسته نیست، اما چنانکه گذشت، او مرید ابن عطاءالله (ه م) عارف مشهور سلسله شاذلیه بود [۱۱]
عمر ابن ملقن، طبقات الاولیاء، ج۱، ص۵۱۸، بهکوشش نورالدین شریبه، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۲]
سیوطی، بغیةالوعاة، ج۱، ص۵۶۲، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
و سپس خود از بزرگان این طریقت و صاحب مقامات عالی در تصوف گردید. [۱۳]
یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ج۲، ص۸، قاهره، ۱۳۲۹ق.
بهگفته شعرانی، اسکندری خواندن و نوشتن نمیدانست، [۱۴]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۲۹، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
با اینهمه، منوفی او را جامع بین علم ظاهر و علم باطن دانسته است. [۱۵]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۲۹، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱.۱ - شاگرداناسکندری شاگردان بسیاری تربیت کرد که از آن جمله محمد وفا ، عارفمشهور اسکندریه را میتوان نام برد. [۱۶]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۲۹، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۸، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
[۱۸]
احمد ابن عجیبه، ایقاظ الهمم فی شرح الحکم، ج۱، ص۶، قاهره، ۱۹۸۵م.
[۱۹]
محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، ج۱، ص۲۰۴، قاهره، ۱۳۵۰ق.
۱.۲ - درگذشتشیخ داوود در اسکندریه درگذشت. [۲۰]
سیوطی، بغیةالوعاة، ج۱، ص۵۶۲، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
[۲۱]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، ج۱، ص۱۷۵، بهکوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۹۸۹م.
بهگفته منوفی قبر او در اسکندریه زیارتگاه است. [۲۲]
محمود منوفی، جمهرة الاولیاء، ج۲، ص۲۴۵، قاهره، ۱۳۸۷ق.
تاریخوفات او را بهاختلاف: ۷۳۳ق، [۲۳]
سیوطی، بغیةالوعاة، ج۱، ص۵۶۲، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
۷۳۲ق [۲۴]
حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۴۸۱.
[۲۵]
حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۶۶۱.
[۲۶]
بغدادی، ایضاح، ج ۱، ص۵۵۷
[۲۷]
بغدادی، هدیه ج۱، ص۳۶۰.
و نیز ۷۱۵ق [۲۸]
احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۲، ص۲۲۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
نوشتهاند. ۱.۳ - برخی عقاید اسکندریاسکندری معتقد است که سرشت و جوهر مرید فقط در امتحان و آزمایش آشکار میشود، و از شرایط مرید این است که قدمی به سوی شهوات نفسانی برندارد، و اگر اراده مرید صادق باشد، همه شهوات در وجود او از میان میرود. مرید صادق سیرش به باطن است و ظاهرش تابع باطن، حال آنکه عابد سیرش به ظاهر است و باطنش تابع ظاهر. [۲۹]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۳۰]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۹، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
[۳۱]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۵، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
۱.۳.۱ - مریداو مریدان را به دو گروه تقسیم کرده است: ۱. مریدانی که تعالیم پیر خود را پیش از آنکه به دل راه دهند، نخست با عقل میسنجند؛ ۲. مریدانی که تلقینات پیر را از همان ابتدا با دل و جان میپذیرند و این مرید را سودمندتر است. [۳۲]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۱، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
اسکندری زهد در دنیا را اساس همه احکام و قواعد طریقت میداند و از سخنان اوست که هرکس محبت دنیا را از دل بیرون کند، عابد و زاهد است و هرکس خود را از نفس و متعلقات آن برهاند، عارف است. [۳۳]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة،ج۱، ص۱۳۱، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۳۴]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۹، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
۱.۳.۲ - نور ولیشعرانی به نقل از کتاب عیون الحقائق او میگوید: « ولی » دارای دو نور است: نور عطف و رحمت، و نور فیض و عزّت و قهر ، [۳۵]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
و نیز نیکوترین و برترین نورها، نوری است که بر دل مرید میتابد. [۳۶]
عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، ج۱، ص۱۳۱، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
اسکندری بعد از ایمان به خدا و ملائکه و کتابهای آسمانی و پیامبران او، ایمان به نور ولایت را از بزرگترین مواهب میداند. [۳۷]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۹، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
قلب سایه نور روح ، روح سایه نور سرّ و سرّ مظهر تجلی نور حقیقتِ نخستین در آغاز خلقت است. [۳۸]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۹، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
اهل تصوف آنانند که از جسد به ماورای آن سیر کرده، و سپس در «حضرت وفا» فرود آمده، و در «محل صفا» ساکن شدهاند. [۳۹]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۰، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
۱.۳.۳ - تقسیم علوماسکندری علوم را بر ۳ گونه میداند: علم سلوکی که اظهار آن واجب است، علم کشفی که اظهار آن روا نیست، و علم سرّی که مطلقاً نباید آن را آشکار کرد. [۴۰]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۹، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
۱.۴ - اثر چاپی۱. اللطیفة المرضیة بشرح حزب الشاذلیة، ظاهراً همان الرسالة المرضیة فی شرح دعاء الشاذلیة است که حاجیخلیفه [۴۱]
حاجیخلیفه، کشف، ج۱، ص۶۶۱.
و به تبع او بغدادی [۴۲]
بغدادی، ایضاح، ج۱، ص۵۶۹.
از آن یاد کردهاند. در برخی منابع آن را شرح حزب البحر نیز نامیدهاند. [۴۳]
عمر ابن ملقن، طبقات الاولیاء، ج۱، ص۵۱۸، بهکوشش نورالدین شریبه، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۴۴]
احمد ابن مبارک، الابریز، ج۱، ص۳۵۸، بهکوشش محمد عدنان شماع، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
این کتاب شرحی است بر حزب البحر ابوالحسن شاذلی، شامل آراء و عقاید بسیاری در تصوف ، بهویژه درباره کلام اولیا، حقایق عقلی و قلبی، حکمت الهی و.... [۴۵]
ابوالوفا غنیمی، ابن عطاءالله السکندری و تصوفه، ج۱، ص۲۸، قاهره، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
این اثر در ۱۳۵۴ق/ ۱۹۳۵م در قاهره به چاپ رسیده است. ۱.۵ - آثار خطی۱. اجوبة الشاذلی، رسالهای است بهصورت سؤال و جواب درباره معراج و نزول حق به آسمان دنیا ، که به شماره ۶۵۹۵ در کتابخانه ظاهریه موجود است. [۴۶]
ظاهریه، خطی (تصوف)، ج۱، ص۱۷ - ۱۸.
۲. روضة المستبین فی شرح التلقین، شرح کتاب التلقین ابومحمد عبدالوهاب بن علی بغدادی در فقه . از این کتاب نسخهای در خزانه قرویین در فاس موجوداست [۴۷]
محمد عابد فاسی، فهرس مخطوطات خزانة القرویین، ج۱، ص۳۴۳، تونس، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۴۸]
سیوطی، بغیةالوعاة، ج۱، ص۵۶۲، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
[۴۹]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، ج۱، ص۱۷۵.، بهکوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۹۸۹م.
۳ . عیونالحقائق، که شعرانی در الطبقات [۵۰]
عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۸-۲۰۱، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
از آن بهره برده، و درموارد بسیار از آن نقل کرده است. [۵۱]
بغدادی، ایضاح، ج۲، ص۱۳۳.
[۵۲]
محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، ج۱، ص۲۰۴، قاهره، ۱۳۵۰ق.
نسخهای از این کتاب در برلین موجود است. ۱.۶ - آثار منسوب۱. ایضاحالمسالک علیالمشهور من مذهبمالک. بغدادی این اثر را که شرحی است بر رساله ابن ابی زید قیروانی ، به اسکندری نسبت داده است، [۵۳]
بغدادی، ایضاح، ج۱، ص۵۵۷.
اما در دو نسخه موجود در کتابخانه ازهریه نام مؤلف آن داوود بن محمد مالکی (د ۹۰۳ق) آمده است. [۵۴]
ازهریه، فهرست، ج۲، ص۳۰۸.
[۵۵]
ازهریه، فهرست، ج۲، ص۴۲۱.
۲. شرح مختصر الجمل للزجاجی، که سیوطی و باباتنبکتی [۵۶]
احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، ج۱، ص۱۷۵، بهکوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۹۸۹م.
به نام او آوردهاند، ولی نسخهای از آن شناخته نیست.۳. کشف البلاغة، در معانی . [۵۷]
بغدادی، هدیه، ج۱، ص۳۶۰- ۳۶۱.
[۵۸]
زرکلی، اعلام، ج۲، ص۳۲۳.
منوفی دو اثر به نامهای شرح علی حزب البرّ و شرح علی ضرب البحر به او نسبت داده [۵۹]
محمود منوفی، جمهرة الاولیاء، ج۲، ص۲۴۵، قاهره، ۱۳۸۷ق.
که به احتمال بسیار همان شرح حزب البحر است. ابن حجر عسقلانی قصیدهای نیز از او نقل کرده است. [۶۰]
احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، ج۲، ص۲۲۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
۲ - فهرست منابع(۱) احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م. (۲) احمد ابن عجیبه، ایقاظ الهمم فی شرح الحکم، قاهره، ۱۹۸۵م. (۳) احمد ابن مبارک، الابریز، بهکوشش محمد عدنان شماع، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۴) عمر ابن ملقن، طبقات الاولیاء، بهکوشش نورالدین شریبه، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۵) ازهریه، فهرست. (۶) احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، بهکوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۹۸۹م. (۷) بغدادی، ایضاح. (۸) بغدادی، هدیه. (۹) حاجیخلیفه، کشف. (۱۰) زرکلی، اعلام. (۱۱) سیوطی، بغیةالوعاة، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م. (۱۲) عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۱۳) عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م. (۱۴) ظاهریه، خطی (تصوف). (۱۵) ابوالوفا غنیمی، ابن عطاءالله السکندری و تصوفه، قاهره، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م. (۱۶) محمد عابد فاسی، فهرس مخطوطات خزانة القرویین، تونس، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۷) محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۵۰ق. (۱۸) محمود منوفی، جمهرة الاولیاء، قاهره، ۱۳۸۷ق. (۱۹) یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، قاهره، ۱۳۲۹ق. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسکندری»، ج۸، ص۳۴۳۴. ردههای این صفحه : اهالی اسکندریه | تراجم | طریقت شاذلیه | علمای اهل سنت | علمای قرن هشتم | علمای قرن هفتم | مشایخ صوفیه | مشایخ قرن هشتم | مشایخ قرن هفتم
|